معنی رگهای قلبی
حل جدول
کرونری ،شرایین
رگهای بازو
رواهش
ایمان قلبی
یقین
آریتمی قلبی
غیر طبیعی بودن ریتم قلب
سکته قلبی
آنفارکتوس، سنکپ
فارسی به عربی
صادق، عصیر، قلبی
عربی به فارسی
وابسته بدل , قلبی , فم المعدی , صمیمانه , دلچسب , مقوی
لغت نامه دهخدا
قلبی. [ق ُل ْ ل َ بی ی] (ع ص) حیله ساز ماهر در تقلب. (منتهی الارب). حیله گر که در زیرورو کردن امور بصیرت دارد. (اقرب الموارد). رجوع به قُلَّب شود.
خوش قلبی
خوش قلبی. [خوَش ْ / خُش ْ ق َ] (حامص مرکب) خوش طینتی. خوش جنسی. مقابل بدقلبی.
زاجر قلبی
زاجر قلبی. [ج ِرِ ق َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به زاجر شود.
دشت قلبی
دشت قلبی. [دَ ق َ] (اِخ) دهی از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج. سکنه ٔ آن 250 تن. آب آن از رودخانه ٔ سیروان. محصول آنجا مختصر غلات و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
اشاره ٔ قلبی
اشاره ٔ قلبی. [اِ رَ / رِ ی ِ ق َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از الهام است. || کنایه از اشاره ٔ غیبی. (انجمن آرای ناصری).
ناوک قلبی
ناوک قلبی. [وَ ک ِ ق َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از آه ته دلی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). آهی که از ته قلب کشند. (ناظم الاطباء). || هجو را نیز گویند که در مقابل مدح است. (برهان قاطع) (آنندراج). هجو مقابل مدح. (ناظم الاطباء).
خانقاه قلبی
خانقاه قلبی. [ن َ / ن ِ ق َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی شمال کلیبر و 30 هزارگزی اهر به کلیبر، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل، دارای 19 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجااز چشمه سار و محصول آن غلات است. اهالی بزراعت اشتغال دارند و راه مالرو است. این ده در محل قشلاق ایل چلیپانلو قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فارسی به ایتالیایی
cardiaco
معادل ابجد
378